<مشکل ما با احمدینژاد چیست؟ دوشنبه ۲۷ تیر ۸۴
در روزهای انتخابات و بعد از آن من هم مثل بسیاری دیگر با لطیفهها و متلکهایی که به احمدینژاد مربوط میشود همراه شدهام اما فکر میکنم پس از این باید با نگاه تازهای به این مساله نزدیک شد. به عبارت دیگر دیگر شوخی بس است. باید وضعیت جدید را پذیرفت و با انصاف و تعقل تحلیل کرد و از درافتادن به دامی که سالهاست اصحاب کیهان به آن گرفتارند اجتناب کرد. دامی که بر بیانصافی و دروغ بنا نهاده شده است و نتیجهی آن تندروی و تخریب و خشونت است.
پس در اولین گام میپرسم که مشکل ما با احمدینژاد چیست؟
پاسخ به این سؤال را این گونه شروع می کنم که احمدینژاد چگونه آدمی هست و چگونه آدمی نیست.
من فکر میکنم او آدم باسوادی است. دستکم در رشتهی تخصصی خودش که مهندسی عمران است. خواستگاه او دانشگاه علم و صنعت است که درست است بهترین دانشگاه صنعتی کشور نیست اما فارغالتحصیلانش دید عملی خوبی دارند و به قولی مهندسهای خوبی هستند. هر چند در تئوری و تحقیق شاید مقامی بهتر از چهارم و یا پنجم را در میان دانشگاههای ایران کسب نکنند. پس من او را با این عنوان که دکترای آسفالت دارد مسخره نمیکنم.
او آدم سادهزیستی است و به این موضوع اعتقاد دارد. یک اعتقاد قلبی که برخاسته از جایگاه خانوادگی و اعتقادات مذهبی اوست. این نیز نه تنها بد نیست بلکه تا جایی که باعث شکستن برخی از چیزهایی که در دنیا عرف است نشود و ما را مسخره نکنند خیلی هم خوب است. منظور من هم کارهایی از آن دست است که قذافی کرد و مثلا در خیابانهای بلگراد میخواست با شتر حرکت کند. رئیسجمهور جدید اغلب اوقات کت و شلوار نمیپوشد ولی به نظر میرسد این قدر بفهمد که خود را به یک قذافی جدید تبدیل نکند.
او به جد با فساد مالی مخالف است. این هم بد نیست. اگر خود را پیرو علی (ع) میدانیم که تهدید کرد بیتالمال را از مهر زنانتان بیرون خواهم کشید دیگر چه اعتراضی به این که او میخواهد با فساد مالی مبارزه کند. البته این بحث به جای خود باقی است که این کار چگونه انجام شود. اما آن تجربهای که از شهردار سابق و رئیسجمهور فعلی در شهرداری سراغ داریم چنین نگرانیای را تایید نمیکند. این هم نقطهی قوت اوست.
او تحقیقات را میشناسد و میفهمد. این هم نقطهی مثبتی است اما دیدگاه او به این زمینه مثل بسیاری زمینههای دیگر دیدگاه آزادی نیست و همین مشکلساز خواهد بود. در این مورد در بندهای بعدی بیشتر خواهم گفت.
در گمانهزنیهایی که در مورد کابینه شده است نام دکتر فرجیدانا به عنوان وزیر علوم، تحقیقات و فنآوری مطرح است. کسی که خاتمی به مجلس ششم معرفی کرد و مجلسیان به خاطر مسایل سیاسی به او رای ندادند و حالا رای خواهد اورد. این هم نقطهی قوتی است. آن چهرهای که از دکتر فرجیدانا میشناسیم آن قدر خوب و منعطف و عاقل و سادهزیست و باسواد و فهیم هست که دستکم در مورد دانشگاه نگرانی چندانی نداشته باشیم و امیدوار باشیم که روند رو به بهبود وضعیت تولید علم در ایران نابود نشود.
مشکل احمدینژاد تندوری اوست. این البته همیشه چیز بدی نیست و در برخی موارد حتی برای یک رئیسجمهور لازم است. شاید حتی بتوان گفت که ما همین تندروی را از خاتمی انتظار داشتیم و او بیش از حد اهل مدارا بود. حالا چه اعتراضی؟ کسی آمده است که به همان اندازه که ما میخواستیم تندرو است. اما متاسفانه در خلاف جهتی که ما میخواستیم.
و اما من فکر میکنم مشکل اصلی احمدینژاد این است که نگاه او به مسایل یک نگاه قیممآبانه است. او در برخی عرصههای مهم از مردم و اندیشمندان انتظار خواهد داشت مثل او فکر کنند و همانی را بپسندند که او میپسندد. او اهل مدارا نیست. شاید در برخی عرصهها این خوب باشد اما مسلما در عرصهی علم و ادب و فرهنگ و هنر چنین نگاهی و چنین رفتاری ویرانگر خواهد بود.
اجازه دهید یک بار دیگر بر این نکته تاکید کنم که مشکل ما (دست کم مشکل من) با احمدینژاد مشکل لباس و کفش و معاش و سواد نیست. مشکل نگاه قیممآبانهی ایشان به مسایل مختلف است.
همین مشکل است که باعث میشود آن که داعیهی برپایی حکومت عدل علی را دارد در اولین مصاحبهی مطبوعاتیاش، آن جا که از سخن از حقوق بشر به میان میآید از کلمهی تهوعآور استفاده کند. بگذریم که ذاتا این کلمه در شان یک رئیسجمهور نیست اما حرف من این است که ما نمیتوانیم فقط بعضی جاها به علی (ع) اقتدا کنیم. علی (ع) آن بود که وقتی خلخال از پای زن یهودی درآوردند آن گفت. ما مشکلی نداریم که وقتی صحبت از حقوق بشر میشود رئیس جمهور ما مثل شیر بغرد. اما دوست داریم این غرش از آن نوع باشد که علی (ع) در دفاع از مظلوم میکرد و از حق همه، حتی دشمنانش دفاع میکرد. کاش رئیسجمهور جدید میغرید و تاکید میکرد که حق همه در بیان آزاد دیدگاه هایشان را به رسمیت خواهد شناخت. کاش این توانایی را داشت که شبها سر در چاه کند اما به شکنجهی مخالفان راضی نشود و از آنان دفاع کند. و اما رفتار ایشان تا کنون چنین چیزی را تایید نمیکند. البته به نظر میرسد خاتمی چنان کرده باشد که دیگر نتوان تقدسی برای رئیسجمهور قایل شد و این را ایشان نیز خوب دریافته و این نیز نکتهی مثبتی است اما وقتی کسی در برابر آقای جنتی و آقای خامنهای بایستد و نظرش را بیان کند آیا او باز هم خواهد خواست از حق او دفاع کند؟ آیا اگر من بخواهم در مورد چیزی تحقیق کنم که او دوست نداشته باشد باز هم از تحقیق و علم حمایت خواهد کرد؟ یا به نظر او فقط چیزی مفید است که ایشان تشخیص دهد مفید است؟
اما با تمام این مسایل بیاییم آن چه را از احمدینژاد میدانیم در ذهن مرور کنیم و با دید سپید و سیاه به مسایل نگاه نکنیم. اگر اعتراض به تندروی داریم خود تندرو نباشیم. اگر اعتراض به بیانصافی اصحاب کیهان داریم وبلاگهایمان را به کیهان تبدیل نکنیم. نگوییم که فلانی بد است چون وزیر احمدینژاد است. یا این که او در تسخیر سفارت آمریکا نقش داشته است. یا این که سادهزیستی با فلان خرج فلان سفیر ایران در فلان کشور آفریقایی منافات دارد (البته دارد ولی مشکل ما این نیست).
تمام حرف این مطلب این بود که ما در برخورد با احمدینژاد آن نکنیم که آنان با خاتمی و روشنفکران کردند. که آن جفا بود و جفا بد است. نباید جفا کرد. حتی به جفاکار.