< بی هویتی حزبی (یادداشتی برای انتخابات) سه شنبه ۱۳ بهمن ۸۳
سید سام الدین ضیائی
بیهویتی حزبی جریانهای سیاسی کشور که فاقد حداقلهایی از تجربه سیاسی اصیلاند باعث شدهاست تا به لحاظ تشکیلاتی دارای مواضع روشن و رسمی نباشند و در دایره شعارهای کلی دور باطل بزنند. شعارهای انتخاباتی دکتر معین نیز که تا کنون جز کلیگوییهای مزین به گفتههای آکادمیک بیمصرف در عرصه عملی سیاست نبوده است، نشان از همین معضل ریشهای دارد که احزاب معرف ایشان نیز بدان دچارند.
فراوانی ابهام در شعارهای نامزد انتخاباتی جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب و برخی گروههای اصلاح طلب نیز هرگز نخواهد توانست اقبال مردم را به خود جلب کند . بدون شک مردم خرداد ۱۳۸۳نیز، که در خرداد ۱۳۷۶ به «جامعه مدنی» مورد ادعا رای دادند تا به بدویت ولایت مداران نه بگویند، هرگز به مفهوم مبهم و تعریف نشدهی «توسعه مدنی» که دوستان فکر کردهاند با برون آمدنش از آستین استاد ساده پندار شقالقمری دیگر در انتخابات خواهند کرد، رای نخواهند داد!
به دلیل همین ابهام در ساخت حزبی این جریانهاست که مردم نتوانستهاند در دراز مدت به آنان اعتماد کرده و تکلیف خود را با آنان روشن کنند. موضعگیریهای این جریانها آنچنان مبهم و ضد و نقیض یکدیگر بودهاست که نه تنها در مفهوم حزب که در مفهوم «جبهه» در قاموس سیاسی نیز نمیگنجند و گویی زمانی یک حبهه با طیف های خاص و زمانهای دیگر جبههای دیگر با رنگهای دیگربودهاند.به این معنا که به مقتضای منافع و مصالح آنی و زودگذر و در بسیاری از موارد نیز رعایت خطوط قرمز تحمیلی و بر خلاف میل و مصالح سعی نکردهاند خود را مقید به اصل و پرنسیپ خاص و تعریف شده سیاسی بدانند. دائما از مواضع خود عدول کرده و به روزمرگی پرداختهاند و هر گاه نیز به تناسب موقعیت از ابزاری خاص بهره بردهاند. زمانی «دین»، زمانی «مردم»، زمانی «سیدخندان» و اکنون«استاد دانشگاه»ی که مبهمات گفتار انتخاباتیاش دو چندان بر شعار اولی میچربد!
در مقابل این تصویر بدبینانه، ارتقای سطح سواد عمومی، گسترش وسایل ارتباط جمعی و افزایش میزان مشارکت مردمی پس از دوم خرداد، انباشت سطح نسبتا مناسبی از تجارب سیاسی را موجب شده بود که میتوانست دستمایهای برای هنجار نمودن و قاعدهمند کردن رفتار حزبی در کشور باشد. گسترش نظام حزبی، تنوع رسانه های اطلاعاتی و تمایل به قانونگرایی و مهمتر از این سه، اصل نظارت مردم بر حاکمیت و قوای سهگانه آن، از کارسازترین مکانیسمهای رفع این ناهنجاری سیاسی و زمینه مناسبی برای ایجاد یک هنجار سیاسی قابل قبول در کشور پس از۲خرداد بود تا از ظهور و حضور جریانهای سیاسی بی اصالت حزبی و بدتر از آن بدون هویت و به اصطلاح بی تابلو که هادی گروههای فشارند جلوگیری شود.
اما حیف و صد حیف که همین جریانهای بدون هویت و اصالت حزبی با دور باطل در شعارهای مبهم و سطحی و عملکرد شکننده خود در دو سو هنوز اندر خم یک کوچه مانده و همه آن تجارب و دستمایهها را به باد فنا دادهاند. چه آنان که مدعی جمهوریت و دموکراسیاند و مردد در آشتی دادن آن دو با دین و چه آنها که جسورانه از حاکمیت مطلق دینی و ولایت فقیهان دم میزنند. جریان دوم را با توجه به مدعیاتشان، درعدم التزام به اصول حزبی و روشن نبودن هویت حزبی عذری نیست، اما از گروه اول که گویا قایل به مردمسالاری اند پذیرفته نیست! حال هر چه میتوانند شعار مبهم اختراع کنند و به واسطه استاد سرگردان، به خورد مردم دهند!